ت گوردی از زمان مرگ پدرش، زمانی که کودک بود، با انزجار مادرش جینی و ناپدریاش دیو دابروسکی، به یک نوجوان پریشان تبدیل شد و به دفتر مدیر دبیرستانش فراخوانده شد و متهم به تلاش ناموفق برای سوزاندن آن شد. او اخراج می شود، اما دکتر هدر سینکلر، یکی از کارکنان مدرسه شبانه روزی بلک وود، به نظر می رسد به او جایی در سال تحصیلی آینده پیشنهاد دهد. جینی کیت را بر خلاف میل خود در تلاش برای اصلاح دخترش استخدام می کند و کیت به بلک وود، عمارت قدیمی و منزوی و تاریک در وسط جنگلی خارج از شهر سفر می کند. او در آنجا همراهانش را ملاقات میکند: ایزی خوب، اشلی خجالتی، سیرا بیمیل، و ورونیکا مرزی، نوجوانانی مثل خودش. در طول شام، کیت و دیگران با مدیر مدرسه بلکوود، مادام دورت، و بقیه کارکنان ملاقات میکنند: پروفسور فارلی (ریاضی). ژول دورت (موسیقی)؛ هدر سینکلر (هنرها)؛ و خانم اولونسکی، صلحبان دست راست مادام دورت. کیت که در مکانی بدون اینترنت، تلفن همراه یا هر اثری از فناوری مدرن قفل شده است، همه افراد را به شیوههای عجیبی در حال تغییر نگاه میکند: ایزی علاقه شدیدی به ریاضیات، سیرا برای نقاشی، اشلی برای نوشتن، و خودش برای پیانو دارد. در همین حال، ورونیکا از وسواس مصون به نظر می رسد. کیت که بین شکافهای حافظه عجیب و علاقهاش به جولز، پسر مادام دورت گیر افتاده است، از ورونیکا میخواهد دلیل تغییرات متفاوتشان را کشف کند. آنها در مورد بال ممنوعه و ویران شده بلک وود تحقیق می کنند و متوجه می شوند که همه آنها - ایزی، اشلی، سیرا، ورونیکا و کیت - یک راز مشترک دارند و اینکه دانش آموزان قبلی به سرنوشت وحشتناکی دچار شده اند که توسط نیروهای ماوراء طبیعی بلک وود ایجاد شده است. این سرنوشت آنها نیز خواهد بود مگر اینکه راهی برای اجتناب از آن بیابند. -چاکی